یکشنبه 30 اردیبهشت 1403

عضویت ورود تالار آرشیو نقشه سایت خانه بذر تبلیغات آگهی تماس با ما

خوش آمدید

به جادوی کلمات ؛ سایت سرگرمی تفریحی خوش آمدید

از خانه بذر | بانک بذرهای کمیاب دیدن فرمائید

(کل 2 توسط 0 نفر)

17. داستان درس زندگی

 

معلم به بچه های کلاس گفت: می خواهد با آن ها بازی کند. او به آن ها گفت که فردا هر کدام یک کیسه ی پلاستیکی بردارند و درون آن، به تعداد آدم هایی که از آن ها بدشان می آید، سیب زمینی بریزند و با خود به مدرسه بیاورند. فردا بچه ها با کیسه های پلاستیکی به مدرسه آمدند. در کیسه ی بعضی ها۲، بعضی ها ۳، بعضی ها ۵ تا سیب زمینی بود. معلم به بچه ها گفت تا یک هفته هر کجا که می روند کیسه ی پلاستیکی را با خود ببرند. روزها به همین ترتیب گذشت و کم کم بچه ها شروع کردند به شکایت از بوی ناخوش سیب زمینی ها ی گندیده. به علاوه، آن هایی که سیب زمینی بیشتری در کیسه خود داشتند از حمل این بار سنگین خسته شده بودند. پس از گذشت یک هفته، بازی بالاخره تمام شد و بچه ها راحت شدند. معلم از بچه ها پرسید: از این که سیب زمینی ها را با خود یک هفته حمل می کردید چه احساسی داشتید؟ بچه ها از این که مجبور بودند سیب زمینی های بد بو و سنگین را همه جا با خود ببرند شکایت داشتند. آنگاه معلم منظور اصلی خود از این بازی را این چنین توضیح داد: “این درست شبیه وضعیتی است که شما کینه ی آدم هایی که دوستشان ندارید را در دل خود نگاه دارید و همه جا با خود می برید.” بوی بد کینه و نفرت، قلب شما را فاسد می کند و شما آن را همه جا همراه خود حمل می کنید. حالا که شما بوی بد سیب زمینی ها را فقط برای یک هفته نتوانستید تحمل کنید پس چطور می خواهید بوی بد نفرت را برای تمام عمر در دل خود تحمل کنید؟

مطالب مرتبط

نظرات ارسال شده

کد امنیتی رفرش

چطوری جون دل :)

هر موضوعی که میخواهید رو در این قسمت بنویس مانند : پروفایل , آشپزی و...

تمام حقوق مطالب سایت برای مجله جادوی کلمات محفوظ میباشد