چشمهای تو را می شناسم

چشمهای تو را می شناسم ....

نه از نزدیک ...

بلکه از ارتفاعی که همیشه تو در راه کفش هایم سبز می کرد ...

ارتفاعی به اندازه سقوط یک اسکناس


به خیرگی تو در زل زدنم میان نداشتنهایت ...

به تو که کوتاه قد ترین قلمداد می شوی

از بس که همه را از پایین نگاه می کنی ...

به کیف مدرسه ام ...

که کیفش را تلو تلو می خوری ... مدرسه اش را که هیچ

به تو که در اوج کودکی

کارتن ها را ندیده می خوابی ...در وسط خیابان ها

و آدم به آدم زمزمه می کنی ...

هی لعنتی ؟

فقر مرا وزن میکنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


"هومن شریفی"